![]() |
سه شنبه 26 ارديبهشت 1392 |
هر شبم یک اتفاق تازه است
حس بودن با تو بی اندازه است
می نویسم شعر و می خوانم تو را
اتفاق هر شبم پیشم بیا
سر به روی سادگی های خودم
انتهای بی کسی های تو هم...
مرد باشم حرف خود را می زنم
خواب می بینم که انگاری زنم
خواب می بینم تو را من را همین
سال های خوب بعدا را همین
انتظار با تو بودن با من است
شعر تکراری سرودن با من است
دامن پاکت، سرم، یک تکیه گاه
التهاب جالب شرم و نگاه
یک قدم تا یک رسیدن یک قدم
خواب های خوب دیدن یک قدم
هر شبم در چند و چون یک تنش
خواب دیدن از جنون یک تنش
خواب میبینم که دستم خالی است
دست هایم خالی و پوشالی است
خواب می بینم که دستت... بی کسم
دارم انگاری به مرگم می رسم
من نفس می آورم کم یا تو را
می دوم این انتهای تا تو را
روی کاغذهای خوابم این تو را
می کشم لطفا بیا بنشین تو را
می نویسم می سرایم می کشم
داغ داغم طرحی از یک آتشم
هر شبم را هم به آتش می کشی
خواب می بینم که خوابی آتشی
شرم یکجا بوسه از لب های تو
مست بودن تا ته دنیای تو
خواب می بینم که دستت... بی کسم
دارم انگاری به مرگم می رسم
دست تو... من... بی کسی و آخرین
از تو خوابی را که می بینم همین
هر شبم تکرار اینکه با تو من
هستم و می میرم و این غالبا...
حس تکرار همین هر شب شدن
دوست دارم هر شبم را با تو من
نظرات شما عزیزان:
![]() نویسنده : سعید محمدی( فارغونی)
![]() |